نبوت و اوصاف پیامبر (ص) در شرح ابنمیثم بحرانی
در بحث نبوت و اوصاف پیامبر در نهجالبلاغه عناوینی همچون گزینش پیامبران، بعثت و اهداف، بازتاب بعثت، اوصاف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و افضلیت پیامبر ذکر گردیده است و شارح حکیم شیعی ابن میثم بحرانی کلمات
نویسنده: سید ابراهیم سیدعلوی (1)
چکیده
در بحث نبوت و اوصاف پیامبر در نهجالبلاغه عناوینی همچون گزینش پیامبران، بعثت و اهداف، بازتاب بعثت، اوصاف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و افضلیت پیامبر ذکر گردیده است و شارح حکیم شیعی ابن میثم بحرانی کلمات گرانقدری در ذیل عناوین فوق آورده است. در این مقاله به نقل و بررسی آن کلمات مبادرت شده است.ابن میثم بحرانی
کمالالدین میثم بن علی بن میثم بحرانی یکی از علما و متکلمین زبردست قرن هفتم است وی به سال 679 هجری وفات یافته است. خواجه نصیرالدین طوسی او را به تبحر در حکمت و کلام ستوده است و شریف جرجانی به جلالت قدر او معترف است. شرح نهجالبلاغهی وی که در چندین مجلد به نام خواجه عطا ملک جوینی تألیف کرده است به استادی او در تمام فنون اسلامی و ادبی و حکمی و اسرار عرفانی دلالت دارد. علاوه بر این شرح، دو شرح دیگر یکی متوسط و دیگری صغیر دارد و کتاب اشارات تألیف استاد خویش علی بن سلیمان بحرانی را نیز شرح کرده است. کتاب دیگر او قواعدالمرام در علم کلام است که در سال 676 به پایان رسانیده است. سایر کتابهای وی عبارتند از: کتاب معراج سماوی و رسالهای در وحی و الهام و کتاب به نام البحر الخضم و شرح مأه کلمه که کتاب اخیر شرخ صد کلمهی امام علی (علیهالسلام) است که آن را جاحظ - ادیب معروف عرب - فراهم آورده است و دکتر سید جلالالدین محدث ارموی آن را تصحیح و منتشر کرده است. دیگر از کتابهای او النجاه فی القیامه فی تحقیق الامامه و کتاب استقصاء النظر فی امامه الائمه الاثنی عشر است. قبر او در بحرین و قریهی ماحوز از زیارتگاههای مشهور آن نواحی است. (نگا: دهخدا، لغتنامه)نبوت و اوصاف پیامبر
امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) در نهجالبلاغه به موضوعهای وحی، بعثت، گزینش پیامبران، انعکاس وحی و بازتاب آن در روح و روان آدمی و جامعهی بشری و بالاخره آثار مبعث، برخی خصال و صفات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و افضلیت او بر دیگر انبیاء، سخنان گرانقدری را ذکر فرمودهاند و شارح حکیم ابن میثم بحرانی پیرامون آن سخنان حکمتآموز، درّهایی سفته و نکتههایی ارزنده، بیان داشته است. و ما بر محور عناوینی چند برخی افاضههای آن مرد دانش و فضیلت را مورد بررسی قرار میدهیم.گزینش پیامبران
امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) در خطبهی نخست نهجالبلاغه که سرشار از معارف توحیدی و دانستنیهای الهی است، پس از حمد و ثنای خدا و ذکر آفرینش آسمان و زمین و خلقت آدم ابوالبشر در فصل چهارم خطبه (برحسب موضوعبندی شارح حکیم) به بیان اصطفاء و گزینش پیامبران از نسل آدم (علیهالسلام) پرداخته و فرموده است: واصطفی سبحانه من ولده أنبیاء؛ و خداوند سبحان از فرزندان او پیامبرانی را برگزید (سید رضی، خطبه 1).نخست سخن محققانهی این مرد حکیم در این مقام، تحلیل معنا و مفهوم اصطفاء است. او چنین میگوید:
«و اعلم ان اصطفاء الله للأنبیاء یعود الی افاضه الکمال النبوی علیهم بحسب ما وهبت لهم العنایه الاالهیه من القبول و الاستعداد؛ گزینش خدا انبیا را به این معناست که او بر حسب پذیرش و استعدادهایی که عنایت الهی به ایشان بخشیده، کمال نبوت را به آنان افاضه فرموده است»؛ (ابن میثم 200/1).
این، کلامی سنگین و دربردارندهی نکتههای عظیم قرآنی و حکمتهای ناب آسمانی است. به مفاد این کلام متین، وجه گزینش پیامبران را از میان میلیونها، و بلکه میلیاردها فرزندان آدمی (علیهالسلام) در ذات پاک و وجود صاف و آیینهوار آنان باید جستجو کرد و به عالم ذرّ باید نگریست، که در آنجا انسانها را بر خویشتن خویش گواه گرفت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند آری تو پروردگار مایی. در قرآن کریم آمده است:
«وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى؛ از آنان بر نفوس خودشان گواه گرفت که آیا من پروردگار شما نیستم؛ گفتند آری»؛ (اعراف 172/7).
البته در طبیعت زمین خاکی و در معادن و کانهای اعماق زمین هم چنین است. سنگی عقیق، لعل، یاقوت، زمرد و امثال آن میشود. اما سنگ و خاکی دیگر همچون خزف و سفال و سنگ پیش پا افتاده، بیبها و یا کمبها میشود. خاک و سنگی در طبقات زمین، زر و طلا میگردد و به کانی ارزشمند و پربها مبدل میگردد؛ و کانی دیگر نه چندان گرانبها باقی میماند. وجه این گزیدگیها و ناگزیدگیها چیست؟ جز این است که راز را در ذاتها و هویتها باید جستجو کرد؟
خدا فرمود:
اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ؛ (الانعام 124/6)؛ خدا داناتر است که رسالت خود را در چه وعاء و در چه ظرف وجودی قرار دهد، چنین مطلبی در فهم انسانهای عادی نمیگنجد و در اول امر وحشی مینماید، پس سخن سربسته باید گفت و بگذشت، خدا داناتر است که رسالت و نبوت را به چه کسی دهد یا ندهد.
2- بعثت و اهداف
گزینش پیامبران قرین وحی است و اهداف به دنبال آن میباشد به عبارت دیگر اهداف، به طور طبیعی بر بعثت مترتب میشود. وحی در جان پاک پیامبران انعکاس مییابد و آن، در روح و روان آدمیان پاکنهاد بازتاب میتابد و یا ناقصان و به کمال راه نایافتگان آن را پس میزنند و سرانجام تحولاتی در جامعهی بشری رخ میدهد. کارخانهی آفرینش حقّ تعالی دوام دارد و چرخ خلقت متوقف نمیشود و نمیایستد و عالم هستی تعطیل بر دار نیست. قرآن کریم میفرماید:«كُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ...؛ هر روز او در شأن و طوری متفاوت و وجههای مغایر؛ جلوهگر است»، (الرحمن 29/55).
سیل خروشان هستی و ایجاد، همواره جاری است و ایستادنی در کار نیست. قرآن کریم میفرماید:
«أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیَةُ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَداً رَابِیاً؛ از آسمان آبی فروفرستاد و در هر وادی به اندازهی ظرفیت، سیلی جریان پیدا میکند و بر روی سیل کفی بالا میآید»؛ (الرعد 17/13).
علی (علیهالسلام) میفرماید:
«اخذ علی الوحی میثاقهم و علی تبلیغ الرساله امانتهم؛ خدا براساس وحی، از ایشان قول امانتداری گرفت تا بر آن تعهد و پیمان، مسئولیت رسالت را به پایان برسانند».
پیامبران خدا، در اثر وحی، خود به کمال میرسند و در پرتو آن، آنچنان پرتوان و نیرومند میشوند که به تکمیل دیگر نفوس مستعّد ناقص، توفیق مییابند. خدا به حکمت الهی خویش، پیامبران را موظّف و مکلف کرده که وحی را در صفحه صفحهی وجود خود و قوایشان، ضبط و نگهداری کنند و آنگاه نفوس ناقصه و در راه مانده را به جناب عزت کبریایی، برسانند. به عبارت دیگر به واسطهی آن نیروی به ودیعت نهاده شده در کان وجودشان، مبنی بر کمال شخصی و داشتن قدرت بر تکمیل دیگران، پیش بروند.
از آنجا که پیمان و تعهّد گرفتن در عرف ما بشر، به این صورت و برای آن است که انسانی به مراقبت امری و انجام کاری و یا نگهداری چیزی برانگیخته و وادار شود، چنین مفادی در پرتو ایمان و شهود حق سبحانه، مورد تأکید قرار میگیرد و مشیت الهی بر این جاری گشته که انسانهایی را به این عالم گسیل کند و مقصود عنایت الهی از این بعثت و ارسال، آن بوده که آن کمال و یا تکمیلی که در قوه و کمون، بوده به فعلیت برسد و چنین چیزی جز به وساطت بعضی برای بعضی دیگر، تحقق نمییابد و آن انگیزهی اصلی بعثت، به عنوان استعاره به عهد و میثاق و امانت مأخوذه، تشبیه شده است. پس بدان که در میان ما انسانها هر عهد و پیمانی، برانگیزانندهی حفظ و مراقبت میباشد. فحسن اطلاق هذه الالفاظ و استعار تهاههنا (ابن میثم 201/1).
3- بازتاب بعثت
به حکم آن که انسان موجودی دو بعدی و دارای هر دو زمینهی خیر و شرّ است، طبعاً بعثت برای انسانها بازتابی متفاوت داشته است. به همین مناسبت پیامبران را مژده دهنده برای نیکان، و هشدار دهنده برای کافران و بدکاران، خوانده است، و گاهی هم پیامبران به خصوص رسول گرامی ما را، یکجا و با دو وصف مبشّر و منذر، بدون تعیین مخاطب، توصیف فرموده است. اصولاً مادههای «بشر» و «نذر» با ساختارهای مختلف به صورت مجرّد و مزید هر کدام بیش از یکصد و سی بار در قرآن کریم یاد شده است، و این رقمهای مشابه، خود الهامبخش است. مثلاً فرموده است:«لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَتُنذِرَ بِهِ قَوْماً لُّدّاً؛ قرآن را به زبان تو سهل و آسان کردیم تا بدان وسیله، مردمان پارسا را بشارت دهی و قوم بسیار ستیزهجو را هشدار دهی»؛ (مریم 97/19).
در فرازی دیگر میفرماید:
«وَیُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَناً؛ و مؤمنان را که کارهای شایسته میکنند، بشارت دهد که برای ایشان اجر و پاداش نیکویی هست»؛ (کهف 2/18).
«وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِیرٌّ مُبِینٌ؛ و من نیستم مگر هشدار دهنده و بیمدهندهی آشکار»؛ (احقاف 2/18).
علی (علیهالسلام) هم پیرو همین آموزهی قرآنی محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) را نذیر و هشداردهنده و بیمدهندهی جهانیان دانسته و میفرماید:
«ان الله بعث محمداً (صلی الله علیه و آله و سلم) نذیراً للعالمین؛ همانا خدا محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را برای جهانیان، بیدار کننده و بیمدهنده برانگیخت»؛ (سید رضی، خطبه 26).
علامه بحرانی در توضیح این فقره مینویسد: چون از اسباب و عوامل بعثت، آن است که مردم از دنیای فریبا به سوی یگانه حق و بیهمتا جذب شوند. این جذبه و کشش، هر چند گاهی با انذار و هشدار و گاهی دیگر با مژده و بشارت تحقق مییابد، اما مولا بر انذار و هشدار، اصرار فرموده است. زیرا انذار و بیدارگری، در بازداشتن انسان، سببی قویتر و مؤثرتر است.
و ذکرهنا النذارة و خصّها بالذکر لانها السبب القوی فی الردع؛ تودهی مردم، معمولاً به وعدهها و لذتها و خوشیهای اُخروی چندان التفات و توجه ندارند، به خصوص اگر آن لذتها را با لذات و خوشیهای دنیوی در برابر هم قرار دهند که اولاً: آن امور بر ایشان غیب و نامحسوس (و به اصطلاح نسیه هستند) و تنها از طریق توصیف، تصوّری ضعیف - از باب ذکرالعیش نصفالعیش - ممکن است، داشته باشند. خوشی به ایشان دست میدهد. و چنین امری در برابر لذتهای مادی و حاضر و نقد؛ انگیزش ضعیفی دارد. ثانیاً رسیدن به آن لذات و وعدههای اخروی، مشروط به شرایطی است که تحمل آنها در دنیا دشوار است؛ و احیاناً توأم با رنج و سختی است. ثالثاً یاد وعد و وعیدهای اخروی، ذائقهی ارباب لذات و خوشیهای دنیوی را که آنچنان شرط و شروطی هم ندارند، تلخ میکند. در نتیجه در توجه به خدا، عاملی قویتر و سببی مؤثرتر باید مطرح باشد و آن، انذار و هشدار و بیدارگری و اخطار است. اگر این امر قوی با بشارت و وعدههای اخروی توأم شود، نتیجه حاصل میشود (ابن میثم 23/2).
4- اوصاف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) در خطبهی 69 نهجالبلاغه برخی اوصاف پیامبر اکرم را یاد کرده و سید رضی این خطبه را آموزش «صلوات بر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)» عنوان نهاده است و علامهی بحرانی هم بیست و یک صفت برای رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) از آن استفاده کرده و در مورد بعضی اوصاف، به اقوالی اشاره کرده و در ادامه نظر خود را ابراز نموده است.یکم - محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) عبد و بنده خدا است و چه صفت بزرگی، خدا او را در قرآن، عبد و بنده خود خوانده است:
«سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلاً...؛ منزّه باد خدایی که بندهاش را شبانه سیر و حرکت داد»؛ (اسراء 1/17)
همچنین در نمازهای پنجگانه، در تشهد او را با همین صفت میستاییم: واشهد انّ محمداً عبده و رسوله.
دوم - او رسول و فرستادهی خداست و آن تجلی دیگری از عبودیت او برای خدا است. در اذان و اقامه نیز چندین بار او را با این وصف میستاییم و همین، نشانهی مهر و رحمت الهی نسبت به او میباشد. اشهد و انّ محمداً رسول الله.
سوم - او ختم کنندهی پیامبران است و با بعثت او درخشش انوار وحی از آسمان به اوج رسید و رسالتهای الهی کمال و پایان پذیرفت که نبوت و رسالت او خاتم است. شریعت و آیین او حرف آخر را میزند. علی (علیهالسلام) در نهجالبلاغه در رثای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین گفت: پدر و مادرم فدای شما باد ای رسول خدا! راستی که با رحلت شما رشتههایی گسست که با مرگ هیچ کس دیگر نمیگسست. یعنی نبوت و رسالت، اخبار غیبی و وحی آسمانی همه از دست شد (سید رضی، دینپرور، 1384، 462) این بدین معناست که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) آمادهترین، پذیراترین و کاملترین فرد در امر رسالت و نبوت است.
چهارم - پیامبر اکرم، فاتح و گشایندهی درهای جدیدی به سوی بهشت و حضرت دوست است. زیرا بر چهرهی ادیان و شرایع پیشین غبار تحریف و کهنگی نشسته بود و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) با طرح شریعت اسلام، راههای نوینی را به روی مردم بازگشایی فرمود.
پنجم - پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آشکار کنندهی حق به وسیلهی حق است. مراد از حقِ نخست، دین و شریعت و تعالیمی است که پیامبر اکرم مردم را به آنها فراخواند. اما درباره حق دوم، شارحان اختلافنظر دارند. برخی آن را بر معجزات آن حضرت منطبق دانسته و معتقدند او با معجزههایش دین و آیین خود را آشکار ساخت. برخی دیگر از جهاد و مبارزه سخن گفتهاند که آن حضرت با جهاد و مبارزه در راه خدا اسلام را هویدا و غالب کرد. طایفهی سوم مفهوم حق دوم را بیان آن حضرت گرفته و گفتهاند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با بیان فصیح و طلاقت زبان، دین و آموزههای اسلام را روشن و آشکار فرمود. اما به نظر ما (علامه بحرانی) مناسبتر آن است که بگوییم: او بخشی از حق را بوسیلهی بخش دیگر علنی کرد و توضیح داد. زیرا هر حق جزیی و موردی مصداقی است از حق کلی و دین دفعتاً و یکباره آشکار نگشت. بلکه تدریجاً و به مرور زمان. مثلاً اسلام بر پایهی پنج رکن (برابر حدیث معروف) بنا شده و آنگاه به فروع و شاخههای زیادی افزایش یافته است.
ششم - پیامبر اکرم دفع کنندهی «جیشات الأباطیل» است. جیشات، جمع جیشه است به معنای غلیان و جوشش دیگ بر روی آتش و سرریز شدن محتوای آن. و اباطیل جمع باطل است و آن عبارت به این معنا است که حضرت شورشها و هیجانهای باطل و فتنههای مشرکان را دفع و برطرف کننده است. قرآن کریم میفرماید:
«یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ؛ میخواهند (با فتنهانگیزی) نور خدا را خاموش سازند»؛ (الصف 8/61).
ممکن است مراد آن باشد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آن همه، غارتگری و چپاول را که عرب بدان عادت کرده بودند و از مردم، سلب امنیت نموده بودند همه را دفع کرد و رفتارهای ظالمانه و خارج از قانون عدل و داد را از میان برد. در نتیجه محبوب حق شد و مورد لطف و مرحمت خدا قرار گرفت.
هفتم - دامغ صولات الاضالیل: او سرکوب کنندهی یورشهای گمراهیها است و این نظیر صفت ششم میباشد که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مردمان منحرف از راه خدا را، به راه آورد و موانع را از سر راه برداشت و با هجرت او به مدینه و تشکیل حکومت مدنی حق، گمراهی را به کلی از میان برد.
هشتم - پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حامل لوای رسالت و پرچمدار هدایت بود. علی (علیهالسلام) این وصف را با بیان چند ویژگی توضیح داده است.
نهم - رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با تمام نیرو به انجام تکلیف قیام فرمود.
دهم - پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با سرعت و شتاب به دنبال به دست آوردن رضای خدا بود.
یازدهم - پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هرگز گامی به عقب برنداشت و از مرام خویش نکول نکرد.
دوازدهم - در عزم و تصمیم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فتور و سستی راه نیافت.
سیزدهم - پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فراگیرندهی دقیق وحی و در پذیرش و ضبط آن نیرومند بود.
چهاردهم - پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر عهد و پیمان وفادار بود.
پانزدهم - پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روشن نگاهدارندهی مشعل وحی بود.
شانزدهم - پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) راه را برای پویندگان آن، که ممکن بود در آینده دچار خطا شوند، روشن نگاه داشت.
هفدهم - پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بدینوسیله دلها را پس از آنکه در باتلاق فتنهها و آشوبها فرورفته بود، نجات داد و آنها را در میانهی راه قرار داد. او علائم نشان دهندهی حق را به پاداشت و احکام واضح و روشن را به نسلهای بعد رسانید.
هجدهم - پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) امین وحی الهی است و به تمام و کمال مورد وثوق و اطمینان بود.
نوزدهم - پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گنجور علم الهی بود. دانشهای غیبی نزد وی ذخیره بود، به طوریکه دیگران محرم آنها نبودند. قرآن کریم میفرماید:
«فَلاَ یُظْهِرُ عَلَى غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ؛ پس احدی را بر غیب و راز پوشیدهاش، مطلع نمیسازد؛ جز رسولی را که از او خشنود است»؛ (الجن 27/72).
بیستم - پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شاهد، گواه و حاضر در روز قیامت است. او آگاه و گواه بر تمام خیر و شرّ امت است. در قرآن آمده است:
«فَكَیْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هؤُلاَءِ شَهِیداً؛ و آنگاه که از هر امتی گواهی آوریم و تو را بر اینها شاهد و گواه سازیم»؛ (نساء 41/4).
علامهی بحرانی در توضیح این وصف نبوی و در مفهوم شهادت و گواهی مصطفوی مطالبی در سطح بالا بیان کرده است که برای رعایت اختصار خواننده را به شرح او ارجاع میدهیم.
بیست و یکم - پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مبعوث به حقّ است، تا دین ثابت و استوار باشد و فایدهی آن ماندگار و در آخرت نیز سودمند باشد (ابن میثم، همان 198/2-201).
برخی اوصاف دیگر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
علی (علیهالسلام) در بعضی خطبهها به مناسبتی پیامبر بزرگوار را با صفاتی والا و خلقهایی ستوده یاد کرده است. در خطبهی یکصد و دو پیغمبر خدا را با عبارات شهید، بشیر، نذیر توصیف میکند. یعنی در کودکی بهترین، در بزرگسالی نکوترین و بزرگوارترین، در خلقوخو پاکترین و در جود و عا همچون ابرهای پرباران بود (همان 25/3؛ همچنین 199/3؛ نک: دینپرور، پیشین، 201).5- افضلیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
امام علی (علیهالسلام) در نامهی تربیتی و پرمحتوای خود به فرزندش امام حسن (علیهالسلام) به بیان مطالبی پرداخته است که برای هر انسان جویندهی حقّی میتواند راهنما باشد. او در این نامه از تجربهی یک امر معنوی و الهی سخن گفته است که بهترین تجربهها، تجربهی دینی، معنوی و روحانی است.«و اعلم یا بنیّ انّ احداً لم ینبئ عن الله سبحانه کما انباً عنه الرسول - صلی الله علیه و آله و سلم - فارض به رائداً والی النجاه قائداً...؛ ای پسرم! بدان هیچ کس آنگونه که رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) از خدا خبر آورده، نتوانسته چنین خبری آورد و آن طور اطلاعاتی در اختیار بشر قرار دهد. پس به پیشوایی و رهبری او به سوی نجات و رستگاری راضی باش»؛ (سید رضی، نامه 31).
علامهی بحرانی مینویسد: علی (علیهالسلام) در این بیان، به افضلیت رسول گرامی ما بر دیگر پیامبران پرداخته است و این اشارت را دارد که بهرهی وجودی آن نازنین در توضیح اخبار جهان غیب، افزونتر است و در یاد مطالب حقه و معارف الهی برجسته، احدی از انبیای گذشته آنگونه که رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) پردههای ابهام را کنار زده است، کنار نزدهاند. به همین جهت هدایت او بر امت مسلمان از هدایتهای دیگر امتها کاملتر و تمامتر میباشد.
هدف از ذکر افضلیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر سایر پیامبران، آن است که مخاطب آن نامه (امام مجتبی و یا هر کس دیگر) به هدایت و راهنمایی او خشنود و به راه نجاتی که برای وی سودمند است امیدوار باشد.
رائد و پیشوا در عبارت الرائد لا یکذب اهله کنایه و استعاره از پیامبر بزرگوار است. پیشوا کسی است که جلوی قومی حرکت میکند و هرگز به آنان دروغ نمیگوید. بلکه به پیشبینیهای لازم به دست آمده از تجربه، خبرهگی و آگاهی، افزون بر وحی و سروش آسمانی، نیز دریغ نمیکند.
نتیجهگیری
ابن میثم بحرانی از بزرگترین دانشمندان شیعی در قرن هفتم است و آثار ارزشمندی از وی بر جای مانده است.گزینش پیامبران از جانب خداوند مربوط به عالم ذرّ است.
اهداف پیامبران به همراه وحی بر آنان تعیین میشود.
بعثت پیامبران مبتنی بر دو رکن بشارت و انذار است.
بیش از بیست صفت کمالی برای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تنها در یک خطبه از خطبههای نهجالبلاغه مطرح گردیده است.
امام علی (علیهالسلام) در نامهی 31 نهجالبلاغه به افضلیّت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اشاره فرموده است و این به جهت آن است که هر کس این نامه را میخواند، به درستی راه خویش اطمینان حاصل نماید.
پینوشت:
1. استاد حوزه و پژوهشگر نهجالبلاغه
منابع تحقیق :- قرآن کریم
- سید رضی؛ نهجالبلاغه؛ تصحیح محمد عبده
- سید رضی؛ نهجالبلاغه پارسی؛ ترجمه: سید جمالالدین دینپرور، تهران: بنیاد نهجالبلاغه
- ابن میثم بحرانی؛ شرح نهجالبلاغه؛ تصحیح حاتمی؛ مؤسسه النصر؛ بیتا
- ابن میثم بحرانی؛ شرح نهجالبلاغه ابن میثم؛ بنیاد پژوهشهای اسلامی؛ 1371
- ابن میثم بحرانی؛ شرح و مأه کلمه تصحیح سید جمالالدین محدث؛ دانشگاه تهران
- دهخدا؛ علی اکبر؛ لغتنامه؛ انتشارات دانشگاه تهران
منبع مقاله :
فصلنامه پژوهشهای نهج البلاغه 33، سال دهم، بهار 1391
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}